آوینا جونآوینا جون، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

آوینا عشق ابدی ما

شب یلدا 91

سلام به روی ماهت، الان که این مطلبو مینویسم یاد بامزگیهات افتادم و دلم ضعف رفت آخه هر چی میگذره میفهمم خدا چه هدیه با ارزشی به من داده .خدایا ممنونم. سال قبل در اولین شب یلدا شما رفتیم خونه دایی هوشنگ دایی من و کلی بهمون خوش گذشت .دایی تورج هم ایران بود .در اونشب مامان جون اعظم گفت دعا کنید من سال دیگه خوب شده باشم همه شب یلدا بیاین خونه ما و از اونجایی که خدا همیشه دوستمون داره .حال مامانم خوب شد.و امسال همه رفتیم خونه مامان و بابا. نکته بدش این بود که اون یکی مامان جون و بابا جونت هم در کرج مهمون داشتن و ما نتونستیم بریم.و دیگه اینکه دایی امسال استرالیا بود.ولی خیلی خیلی به همه خوش گذشت میز شب یلدای مامان جون بی نظیر بود پر ا...
12 دی 1391

واکسیناسیون

سلام گلم واکسن یکسال و نیمگیت رو در روز 13 آذر زدی.الهی من قربونت برم که کلی دردت گرفت .یکی تو پا و یکی تو دست .ولی زودی هم یادت رفت .خانم دکتر گفت که پاش درد میکنه و براش کمپرس کنید.ممکنه کمی هم تب کنه.و قرار شد هر چهار ساعت استامینوفن بدم بهت .اونشب معلوم بود که پات درد میکرد ولی اصلا خودتو از پا ننداختی و مثل قبل راه میرفتی.تازه استامینوفن خیلی سرحالتم کرده بود و ساعت 3 صبح بلند شدی و اعلام کردی که خواب بسههههه .من باورم نمیشد گفتی پاشو بریم توپ بازی خلاصه رفتیم بازی و نانایی و شادی تا طلوع آفتاب .خلاصه یک چند شبی همینطوری بودی یک شب پاشدی و ازم نون و کره خواستی.منو بابا باید توپ بازی میکردیم و شما دست میزدی البته ساعت ٣ صبح. به علت آ...
6 دی 1391
1